- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
گاهی وقتا توی خواب آروم میشه علی آروم شه رباب آروم میـشه ســایـه سـرش پــر مـلــک شــده تـازه یـه ذرّه تـبـش خـنـک شـده مـادرش گـهـوارشـو تکـون میده اما این گـریه مگـه امـون مـیـده؟ به دلـم زدی چـه تـیـری حـرمـله از خـدا میخـوام بـمیری حرمله کاش که سهم گریههات خنده نشه کاش که هیچ بابایی شرمنده نشه بـا خــدا راز و نــیـازشـو بـبـیـن دستای کوچـیک و نـازشو بـبـین
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت علی اصغر علیهالسلام
بیهوا تیر عـدو بوسه به حلقومت زد دست من هست اگر نه سر تو میافـتد گردنت بـند به مـویی شـده بر دسـتـانم بدنم بـیحـرکـت مـانـده و سـرگـردانـم موجی از خـون گلویت به رخم پاشیده اثـر شـدت ایـن تـیـر سـرت چـرخـیـده چهرهات زود در این فاجعه تغییر نمود شمر با خندهای از حـرمله تقـدیر نمود ماندهام تیـر چگـونه به گـلویت جـا شد ناگهان پشت سرت مثل شکـافی وا شد مادرت کاش سـر قـبـر تو زائـر نشود کوچه کوچه به هوای تو مسافـر نشود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
شـده آب آب حــرم بـیجــواب کمی روی دستان مادر بخواب لبانت تـرک خـورده شرمـندهام لـبت چـون دل مـادرت سوخته از آن بیـشتر حنجـرت سوخـته عـلیِ مرا خـواهش شیر نیست به چشمان تو ترسِ شمشیر نیست بـرو مـرد مــادر خـدا یـاورت الـهــی بــلایـی نـیــایـد ســرت بـبـیـن بـیقـرار تـوأم بـیقـرار بـمـان تـا بـهـارم بـیـاید، بـهـار
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
جانِ هرکس دوست داری، جانِ من آرامتر دست و پا را گم نکن، ناله مزن آرامتر دست و پا کمتر بزن بیرون کشم این تیر را میکُـشی آخـر مرا ای بتشکـن آرامتر شیرخواره کودکم! آمادهای؟ وای از دلم تیر را بیرون کـشیدم، خـسته تن آرامتر گوش تا گوشت عجب ذبحی شده بیعیب و نقص سر که آویزان شده گـلگـون بدن آرامتر باز هم کُـشتی مـرا با گریههایِ آخـرت میزنم بوسه بر این غـنچه دهن آرامتر مـادرت ایکاش از خـیـمه نیـاید دیـدنت میبرم دفنت کنم دور از دو زن آرامتر مطمئنم سُمّ مرکبها به تو خواهد رسید میشوی مانـندِ من صـدپـاره تن آرامتر
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت علی اصغر علیهالسلام
وسـط خـطـبۀ من بـود که پـیـش نـظـرم تیری از چله رها، خورد به حلق پسرم دست و پا میزد و من در عوضش جان دادم گریهها کرد به حال من و او چـشم ترم سر او سمت هوا بود و سر من به زمین آسمان گشت خراب از غم او روی سرم خون او را به هوا ریختم و شخص خدا تسلیت گفت از این داغ به سوز جگـرم با غم اکبر من، اصغر من فـرق نداشت هم اثر بر جگرم داشت غمش هم کمرم دو قــدم رفـتـهام و چـنـد قـدم بـرگشـتـم من نـدارم بـخـدا پـای رسـیـدن به حـرم مادرش منـتـظر اوست دم خـیمه هـنوز خــبــر داغ عــلـی را نــتــوانــم بــبــرم بر دلـم مـاند زبان باز کـنی، قـد بکـشی حسرتاش مانـد برایم که بگـوئی پـدرم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
جان به پیکر داشت وقتی مشکها جان داشتند کاش میشد ابرها آن روز باران داشـتند کاش میشد قطرۀ آبی به خیمه میرسید آبها هم کـاش که حُـرّ پـشـیمان داشتـند آب باعث شد که مردی آب شد پیش همه آب ها از شـمر گـویا اذن مـیدان داشـتـند کــودکـی آرام شـد بـا لای لای تــیــرهـا بعد از آن گهوارهها خواب پریشان داشتند سورۀ کوچک که روی دست بابا ذبح شد مجـلس مـرثـیـهای آیـات قـرآن داشـتـنـد بـنـد قـلـب آسـمـانیها به مـویی بـند بـود بر نخ قـنداقهاش از بس که ایمان داشتند چون خدای کعبه بود و لایق تسبـیح بود آن که را زیر عبای عرش پنهان داشتند هیچ داغی مثل داغ کودک شیرخواره نیست اهل بیت از حرمله بغض دو چندان داشتند
: امتیاز
|
ترسیم حالات حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر
با روضه خطبه خواند به لحن محن رباب زینبتـرین روایت یـک شـیـرزن رباب رویـم نـدیــده روی سـپـیــدم نــمــودهای با توست روی فاطمه در این سخن رباب یکـسـال گـرچه سوخـتـهای زیـر آفـتـاب در سـایهات نشـسـته بهـشت عـدن رباب با اینکه کربلا وطـنش شد پس از حسین دیگـر نـمـانـد بعـد پـسـر در وطن رباب در مجلسی که مرثیه خوانش رقیه است زینب خطیب میشود و لطـمهزن رباب در راه شـام خــیـره به گـهــوارۀ فــراق گـاهی سـکـیـنه است ولی عـمـدتاً ربـاب قــربــان ســـوز آذری روضــههـای تـو “سولموش علیِّ اصغره لای لای دیَن رباب” بس کن عروس فاطمه از دست میروی تازه عـروس را چه به لطمه زدن رباب
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
زندگی برگشته؛ با هوی مسیحایی که نیست آب، آورد از فراتِ خشک، سقایی که نیست چشمهایش گرم شد؛ گهواره میخواهد چه کار؟! طفلکم خوابیده؛ روی دست بابایی که نیست دوختم پیراهنِ یکسالگی را پیش پیش دلخوشم امروز، با رویای فردایی که نیست تا بغل وا میکنم؛ با شوق، سویم میدَود ایستاده روی پای خویش، آن پایی که نیست لایلایی؛ خنده؛ بابا گفتنش؛ یا گریهاش گوشهایم پر شده با این صداهایی که نیست باز هم باران گرفت و مشکهایم آب شد از عطش میترسم از روز مبادایی که نیست اشکهایم رود شد؛ تا که نمیرد ماهیام میرود این رود، در آغوشِ دریایی که نیست هر شبم با فکر مادر بودنم سر میشود خون شده چشمانم از کابوسِ رویایی که نیست زندگی بعد از علی دیگر برایم مردگیست قبر این بیشیرخوار آنجاست، آنجایی که نیست مردهام در کربلا؛ در روز عاشورای سرخ زنده در دنیای رویاهام، دنیایی که نیست
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام و حضرت عباس علیهالسلام
مـا جـمـلـه هـوادار تـو هـسـتـیـم آقـا عـمـریست گـرفـتـار تو هـسـتیم آقا دَرهم بخـر، از خـوب و بد ما بگـذر ای خـوبتـرین، یـار تو هـسـتـیم آقا بــگــذار کـه آرام بـگــیــرم امـشـب
گل گفتم و دل در اظطراب افتاد و… در سـیـنۀ شـعـرم الـتهـاب افتاد و… برخاست ز جا بسوی شط کرد شتاب تـا قــطـرۀ آبــی بـرسـانـد بـه ربـاب
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
پیمبر میزند رخسارش اما نه پیمبر نیست پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست رسید و خاتمیت را نمیدانم چه باید گفت که گفته بعد پیغمبر پیمبرهای دیگر نیست؟! زمین میلرزد از نوع قدمهایش نمیدانم چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست؟! زبان مانده است از گفتن قلم عاجز شد از رفتن دریغا وصف او در بیت های ما میسر نیست شگفتا! ماندهام باید به جز اکبر چه گفت او را که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست الا شاعر چه میجویی میان واژگان او را فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور، نیست علیهای حسین بن علی مانند هم هستند برادر را چه کس گفته است مانند برادر نیست! همین یک بیت را یک روضه میخوانم؛ عبا پهن است علی اکبر است این ارباً اربا، آه اصغر نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام و شهادت حضرت علی اصغر
وقتی که باید عمر را بیروضه سر کرد بهتر که از این زندگی صرف نظر کرد جان را بگـیر اما صفـای روضه را نه آخر چه خاکی باید از این غم به سر کرد تکـلـیف ما را چـشـم ما کرده مشخـص باید که هر جا شد بـرایت دیـده تر کرد سرمایه ما گریه هست و سود ما اشک این روزها بـازار ما خیـلی ضرر کرد دیشب پیِ پـیـراهن مشکـیـش میگـشت هر چه که با من کرد این عشق پدر کرد پیراهـنـش را یافت و با گـریه میگـفت شـاید چه دیـدی نـالـههـای ما اثـر کـرد بیچـاره آنکه عاشـق کـرب وبلا نیـست بیـچـاره آنکه روزگـارش را هـدر کرد خـیلی دلش میخـواست تا باشـد محـرم آن عاشقـت خیلی غـریـبـانه سـفـر کرد بگـذار هر که هر چه میخـواهد بگوید ما را برای روضهات زهـرا خـبر کرد میسوزم و مینالـم از این داغ هر بار در هر کجا این روضه از یادم گذر کرد: آورد مــیـدان اصـغــرش آبـی بـنــوشـد اما عـدو در چـلـهاش تـیـر سهپـر کـرد قـنـداقـه را بالا گـرفت و دید چـشـمـش که حرمله قـوصِ زِهش را بیـشتر کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
مـادری بین خـیـمه غمگــین بود سرش از شـرم رو به پائـین بود پـیـش چــشـمـان بـانــوان حــرم دیـدهاش پـر شـد از نـم و شـبـنـم بـانـویـی که دگر نـظـیـر نداشت کودکش تشنه بود و شیر نداشت دست خود را تکان تکان میداد کودکش تشنه داشت جان میداد چـه کــنــد بـا دل گـرفــتـارش؟! داد دســت رقــیــه گـــهـــوارش پــیـش او هــم عـلــی نـشـد آرام زیـنـب آمـــد ولــی نـــشـــد آرام کـودکی زیـر لب در آن مـحـفـل گـفـت با گـریـه یــا ابــوفــاضـل آه، از شــرم ســاقــی تــوحــیــد پـیـکـرش بـیـن عـلـقـمـه لـرزیـد نـاگـهــان نــور مـشـرقــیـن آمـد پــدرش حــضـرت حـسـیـن آمـد عــمــه گـهــواره را بـه آقــا داد بــه دل مــــادرش تــــســـلا داد گـفـت: او هم دلاوری شده است تـشـنۀ جـام کـوثـری شـده اسـت رفـت آقـا بـه سـوی آن لـشـکــر رفـت در روبــروی آن لـشـکـر گفت: این طفل را چه تقصیر است دست او نه کمان نه شمشیر است آتــشـی بــر دل فــلـک خـــورده لـبـش از تـشـنـگی ترک خورده نیـست کـس تا دوای او بـدهـد؟! جــرعــه آبـی بــرای او بــدهــد طـفــل خـود را گـرفـت بــالاتـر عـمـر سـعـد بود و یک لـشـکـر بـیـن شـان سـخـت ولـولـه افـتـاد نـا گـهــان یــاد حـرمـلــه افــتــاد گفت: برخـیز و صیـد کن در دم با سه شعـبه تو هـر دو را با هم قلب کون و مکان شراره گرفت تیر را سـوی شیرخـواره گرفت تــیــر از چــلــۀ کـمــان رد شـد در حــرم حـال مــادرش بـد شـد دسـت و پـا زد مـیـان آغـوشـش ذبـح شد بچـه گـوش تا گـوشـش سـر اصـغـر مـیـان یک دسـتـش پـیکـرش شد از آن یک دسـتـش روضه، مـافـوق هر تـصور شد پـدر از خـون مـحاسـنـش پر شد عرش را داشت شعله ور میکرد مـتـحـیــر بـه او نـظـر مـیکـرد این همه اظـطـراب را چه کند؟! مانـده حالا ربـاب را چه کـنـد؟! در عـبا گرچه طـفـل پنـهـان بود خـونِ زیـر عـبــا نـمـایــان بــود بیش از این بین این مسـیر نماند پیکرش را به پشت خیمه رساند وای از نــالــۀ مــهــیـب ربــاب وای از غـربـت عـجـیـب ربـاب رفت خـیمه، نه این که دل بکـند خـواست گهـواره را تکـان بدهد از دلـش غـصه بی گـمـان نرود بعد از این زیـر سـایه بان نـرود
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تا از افـق جـمـال حـسین آفـتـاب کرد سنگ سـیـاه جـان مـرا دُرّ نـاب کـرد من کال بودم و نرسیـده به بزم عـشق دست حـسین قـورۀ دل را شراب کرد اینکه حسین خـواند مرا نوکر خودش در حق من بدون تعارف ثـواب کرد روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت لب های خشک او جگرم را کباب کرد سقا کـنـار عـلـقـمـه از غـصه آب شد از بس سکینه پیش عـمو آب آب کرد میدانی از چه ولوله افـتاد در حـرم؟ بغض رباب حال حرم را خراب کرد گهواره، طفل، تیر یل افکن، رباب، آب با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد اصلاً بـرای تـشـنگی شـیعـیان حـسین رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
در عـرش خـدایِ حـیّ داور مکـتوب شدست با خـط زر شـد دین خـدا رهـین اربـاب شـد کـربـبلا رهـیـن اصغـر نـوزاد ولـی بـزرگ تـاریـخ شیرخواره ولی حسین دیگر هرچند که کوچک ست دستش صدها گره وا کند به محشر در آل عـلی همه بـزرگ اند مـانـنـد عـلـیِ اکـبـر اکـبـر! در قـافـلـۀ حـسین خـورشید بر خـیـمه گه ربـاب محـور اول ز هــمــه قــیــام کــرده هـرچـنـد رسـیده است آخـر یک خطبه بدون حرف خوانده شرحـش بشود هـزار مـنـبر تـا دیــد غــریــبـی پــدر را آمــادۀ رزم گـشـتـه بـا سـر خـشکی لـبش عـزای زینب بـد خــوابـی او بـلای مـادر امـروز ولـی بـه دست بـابـا بـا دیـدۀ تـر زده به لـشـگـر برخـواسته حـرمله به قـصد پـاشـیـدن حــنـجـر کـبــوتـر یا رب چه کـنـد حـسین حالا تـیـرسـت بـه قـد او بـرابـر! اوضاع سر از گـلوش بدتر اوضاع گـلـو ز سـیـنه بـدتر قــنـداق مـزاحـم پــرش شـد تـا کـه بـزنـد دوبـاره پـرپـر ای کـاش کـه تـا ابـد نـیـایـد مردی بشود خجـل ز همسر
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تشنه شدی و ساقۀ شعـلهورت شکـست چون چوبِ خشک هر دو لب لاغرت شکست هر سـو دویـد مـادر تو زمـزمی نـبـود طفل ذبیح خیمه، دل هاجـرت شکـست با گـریۀ تو هـر دویـمان آب میشـویـم با گریهات غرور پدر مـادرت شکست نامت علی است، محترمی مثل مرتضی این احـترام، ارثـیـۀ حـیـدرت شـکـست میخـواسـتم برای تو کـاری کـنم، نـشد خیلی دلم برای دو پـلک ترت شکـست تا باد تـیر حـرمـلـه از چـلـهاش گذشت مانند یاس خشک شده حنجرت شکست این حجـم تیر کـل تنت را گـرفته است مانـند مـادرم هـمـۀ پـیـکـرت شـکـست خون گلوی تو به روی صورت من است از بس که بی هوا قدح کوثرت شکست با فکـر پـاسـخی که بگـویم بـه مـادرت بُهتم کنار جسم و تن بی سـرت شکست
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
از عطش مستی و در سینه شَرَر داری تو گریه سر کردهای و حالِ دگر داری تو ظاهراً دستِ تو بسته است در این قنداقه بال، واکردهای و عـزمِ سـفـر داری تو سر کـشیدی که ببـیـنـند و گلو را بزنند ای جگر گوشۀ من بسکه جگر داری تو بـی زره آمـدهای حــیـدرِ در گـهـــواره نه به کف، تیغ گرفتی نه سپر داری تو حرمله عـقدۀ خود را سرِ تو خالی کرد ارثی از محـسن و افـتـادنِ در داری تو بی هوا حنجرِ تو پاره شد و خون پاشید کِی، تـوانِ لگـدِ تـیـرِ سه پـر، داری تو من سـرِ تـشنکیِ تـو به هـمه رو زدهام پسرم جـای، در این قـلبِ پدر داری تو با چه روئی پـسرم سوی حـرم برگردم مـادری دلـنـگـران، دیـدۀ تر، داری تو خـونِ تو کـارِ عـلـمـداریِ عـبـاس کـند با همین پیکرِ بیسر شده، سرداری تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
پلک تو را که ریخته چشم شکسته قابِ تو وای که بویِ خون دهد روضۀ آب آبِ تو یک دو خط از مقتلتان کُشت تمامِ خلق را با دلِ تو چه میکـند اینهـمه از کتابِ تو از کَـفَـنم بـلـند شـد بـوی کـبابِ جـگـرم سوخـتهام زیرِ لـحد از جـگـر کـبابِ تو شُکر که دستِ ما نبود این عطش حسین جان لطف دعای مـادر و گریۀ مستجابِ تو فیض تو میرسد اگر گوشه نشین هیئَتیم از سـرِ مـا نـمـیرود ســایـۀ آفـتـابِ تـو کاش مـدافـعِ حرم کـاش شهـیدِ این عـلم ما چه کـنیم نام ما ثـبت کـند حـسابِ تو شب به شب آمدیم تا مرحمِ سینهای شویم خانه خـراب تر شدیم پـایِ دلِ خرابِ تو آه که تازه مادری در دل آفـتاب سوخت وای که سوخت زینب از نالۀ یا رُبابِ تو
: امتیاز
|
شرح حال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
فریاد و ناله داشت ز شب تا سحر رباب چـشـمش شده پـیـالۀ خون جگـر رباب تازه عـروس خـانه مـولا چه پـیـر شد قـدش خـمـیـده است ز داغ پـسر رباب با گـریـه ربـاب هـمـه گـریـه میکـنـند آتـش زده به جان هـمه با شـرر رباب زینب به گریه گفت عزیزم دگر بس است تو گریه میکنی چه کند این پدر رباب؟ در خیمۀ رباب دگر قحط آب نیست... اینجا فـرات ساخـتـه با چـشم تر رباب
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
با آن صدای خسته و اشک مثالیاش گـردیـده باز هـمـدم طـفـل خـیالیاش این روضه زنانه جگـر پـاره میکند دارد ربـاب صحبت گهـواره میکـند یادش بخـیر قِل زدن و خـنده کردنت یـادش بخـیـر بـوسه پــیوسته بر تنت وقتش رسیده بود که دندان در آوری با خندهات از این دلم ای جان در آوری یادش بـخـیر مـوقـع قـنـداقه بـسـتـنت یـادش بخـیـر دفـعـه اول نـشـسـتـنـت میخواستم که شانه زنم تازه موی تو مـادر صدا زنـیم و بیـایم به سوی تو همواره بود در بـغـلم جای خواب تو طاقـت نداشـتم به خـدا اضـطراب تو بابا که میرسید لبت بود و بوسههاش یادش بخیر بال و پری میزدی براش گفتم که راه میروی و ذوق من بپاست افسوس، روزگار برایم چنین نخواست تنها رباب را فقط این غصه کرده پیر با تیر کی گرفـته کجا کودکی ز شیر حالا فـقـط خـیـال تو مـانده برای من یـاد لـبـت شـده سـبب گـریـههـای من مظلـومِ بیدفـاع من ای طفـل نازنین جای تو هست در بغل من نه در زمین
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد باطناً اما عـلـی اکـبـر به نـظـر میرسد خُلقاً و خَلـقاً به رسـول مدنی رفته است آیـنـۀ حُـسـن بـرادر بـه نـظـر مـیرسـد میچکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور کودک شیرخوار پیمبر به نظر میرسد وقت جلـوسـش به سر دست امـام زمان حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد چشم زمیـن محـو شـکـوه اسـداللهـیاش در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد کرببلا آمد و شد یک تنه جیـش الحسین یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد در قد و بالا نه ولی در دل و جرأت چرا با عمو عـبـاس بـرابر به نظـر میرسد بعـد عـلـمـدار عـلـمـدار حـرم مـیشـود بسکه ابوالفـضل دلاور به نظر میرسد با قدمـش با جـنـمش با نفـسـش با دمش محسن صدیـقـۀ اطـهـر به نظر میرسد مشک، عمو، آب، عطش، خیمه و اشکِ رباب روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد حـرمله گر تیـر سـتم را نزند هم؛ عـلی با لب خشکش گل پرپر به نظر میرسد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
دیدۀ خـلق جهـان باز اگر تَـر شده است علتش خشکی کام علی اصغر شده است بهبه این کودک شیرخوار که با سن کمش چون علی اکبر و عباس دلاور شده است در جواب پدرش لحـظـۀ هـل من ناصر پاسخ او بلی از هر رگ حنجر شده است کـیــنـۀ آل عــلـی در کـشـش زه افــتـاد که تـوانـایی آن چـنـد بـرابـر شـده است ضرب تیری اگر این است خدا رحم کند به حسینی که چنین بیکس و یاور شده است خون اصغر به زمین ریخت؟ نه والله نریخت قدرت جـاذبه آن گـونه دیگـر شده است چشم اربـاب به چـشـمـان ربـاب افـتـاده و در آغوش پدر اصغر پرپر شده است شده از روی کسی سخت خجالت بکشی و سر افکنده شوی تا دم آخر؟ شده است؟
: امتیاز
|